احسان مهربون

بدون عنوان

دیروز روز والنتاین بود خانم جیران زاده پیشنهاد داد بچه ها رو ببریم شهر شادی وهمه استقبال کردیم کلی به اونا خوش گذشت برا اکثر بازیها بچه ها دست میزدن واحسان احسان میکردن اقا احسان هم کلی ذوق میکرد .مادرای بچه ها میگفتن بچه هامون تو خونه همش اسم احسان رو میارن وخیلی دوستش دارن راستش من هم ذوق کردم.
26 بهمن 1389

بدون عنوان

احسان اقا بازهم مریض شده این بار دل دردو...امروز هم به مدرسه نرفت ودرحال استراحته.به نظر میاد به خاطر شیرهای توزیع شده در مدرسه است خودم هر روز براش شیر میذارم ولی دیروز مال مدرسه رو خورده بود. نشستیم با هم نقاشی کردیم میگه خیلی بهم خوش میگذره که با هم نقاشی میکنیم از این ابراز احساساتش خوشم میاد. ...
24 بهمن 1389
1